زبانشناسی و ادبیات (قسمت دوم)
زبانشناسی دست کم از سه جهت قادر است در پیشرفت ادبیات سودمند واقع شود: تنظیم اصطلاحهای ادبی، جایگزین ساختن روشهای استنباطی و نقلی با روشهای علمی و صورتبندی نتایج تحقیقات ادبی در قالب نظریهها و انگارهها
چکیده:
زبانشناسی دست کم از سه جهت قادر است در پیشرفت ادبیات سودمند واقع شود: تنظیم اصطلاحهای ادبی، جایگزین ساختن روشهای استنباطی و نقلی با روشهای علمی و صورتبندی نتایج تحقیقات ادبی در قالب نظریهها و انگارهها؛ از سوی دیگر، زبانشناسی نوین در بررسیهای خود، در یک لایه از لایههای فراوان زبان باقی میماند. در این جا، ادبیات است که میتواند زبانشناسی را در تماس با عمق تاریخی و جغرافیایی زبان قرار دهد.
تعداد کلمات: 1061 کلمه / تخمین زمان مطاله: 5 دقیقه
زبانشناسی دست کم از سه جهت قادر است در پیشرفت ادبیات سودمند واقع شود: تنظیم اصطلاحهای ادبی، جایگزین ساختن روشهای استنباطی و نقلی با روشهای علمی و صورتبندی نتایج تحقیقات ادبی در قالب نظریهها و انگارهها؛ از سوی دیگر، زبانشناسی نوین در بررسیهای خود، در یک لایه از لایههای فراوان زبان باقی میماند. در این جا، ادبیات است که میتواند زبانشناسی را در تماس با عمق تاریخی و جغرافیایی زبان قرار دهد.
تعداد کلمات: 1061 کلمه / تخمین زمان مطاله: 5 دقیقه
نویسنده: علی محمد حقشناس
در حوزهی ادبیات، به نظر نمیرسد که پژوهندگان ادبی ملزم باشند حاصل پژوهشهای خود را در چارچوب یک نظریهی یگانه صورتبندی و توصیف کنند و یا نمای کلی چنان نظریهای را به شکل انگاره ارائه دهند. شاید به همین سبب هم باشد که توصیفهایی که از نظام یگانهی ادبیات به عنوان هنر کلامی در دست است، همگی پارهپارهاند، و هر کدام تنها گوشهای از آن نظام یگانه را تحت عناوین مختلف، نظیر عروض، قافیه، معانی، بیان صناعات بدیعی و جز آن، توصیف میکنند، و هنوز ادیب پژوهشگری نکوشیده است آن پاره توصیفها را در قالب یک نظریه یا حتی یک انگارهی کلی فراهم آورد، و تصویری یگانه از آن همه به دست دهد. پیدا است که همین تفاوت در ارائهی نتایج حاصل آمده از پژوهشهای ادبی و زبانی امکان دیگری را در اختیار زبانشناسی میگذارد که بتواند در پیشرفت ادبیات مؤثر باشد.
اکنون اگر بخواهیم آنچه را تا این جا آمد به طور خلاصه جمعبندی کنیم، میتوانیم بگوییم که زبانشناسی دست کم از سه جهت قادر است در پیشرفت ادبیات سودمند واقع شود: یکی از جهت تنظیم اصطلاحهای ادبی و سامان دادن آنها در دستگاههای اصطلاحشناختی حساب شده و نظام یافته؛ بدان منظور که امکان ارائهی تعاریف و توصیفهای دقیق و علمی برای مفاهیم و احکام ادبی فراهم گردد. دیگری از جهت جایگزین ساختن روشهای استنباطی و نقلی با روشهای علمی، چه تجربی و چه خردمدار؛ به این امید که تعاریف و توصیفهای ادبی نیز هر چه عینیتر و برونگرایانهتر گردند و بر آن اساس بتوان مراتب صدق آنها را با ارجاع به مصادیق خارجی به آسانی به دست آورد.
سرانجام، سوم از جهت صورتبندی نتایج تحقیقات ادبی در قالب نظریهها و انگارهها؛ بدان مقصود که بتوان از کل ادبیات، هم در مقام یک علم هم در مقام نظام یگانهی هنر کلامی، تصویری یگانه نظاممند و منسجم ترسیم نمود.
نکتهی آخر این که زبانشناسی نوین به صرف سرشت هم زمانیاش، ناگزیر است در بررسیهای خود هر بار در یک و فقط یک لایه از لایههای فراوان زبان باقی بماند. و از آمیختن لایههای مختلف زبان که هر یک به زمان و یا مکانی دیگر تعلق دارند در هر تحقیق یگانهای بپرهیزد. همین واقعیت سبب میشود که توصیفهای زبانشناختی، با همهی دقت علمی که از این رهگذر به دست میآورند، از ژرفای تاریخی و گسترهی جغرافیایی به طور همزمان کمتر بهرهمند گردند. در این جا نیز، بیش از همه، ادبیات در همهی معانی چندگانهی آن است که میتواند زبانشناسی را در تماس با عمق تاریخی و گسترهی جغرافیایی زبان قرار دهد. البته، مراد از این گفته آن نیست که زبانشناسی در مطالعات زبانی از آفریدههای ادبی، چه کهنه چه نو، استفادهی دادگانی کند. چه این، مسلماً، با ضوابط پژوهشی رایج در زبانشناسی نوین جور درنمیآید. مراد تنها این است که صرف توجه به قرنها و قرنها پیشینهی آفرینشگری ادبی در فضای زبان، دستکم، این امکان را در اختیار پژوهشگر زبانشناسی میگذارد که حاصل پژوهشهای همزمانی خود را دربارهی وضع موجود زبان با واقعیات مربوط به گذشتهی زبان بسنجد تا اگر تعارضی در آن میان هست، راز آن تعارض را بازیابد و به تبیین درستی برای آن همه راه برد.
ناگفته پیدا است که هر سه امکان یاد شده در این جا، بیش از آنکه اصالتاً به زبانشناسی تعلق داشته باشند، به مطلق علم در مفهوم امروزی آن متعلقاند. پس به کار بستن امکانات مزبور در زمینهی ادبیات، در واقع امر، بیش از آنکه حکم وامداری ادبیات به زبانشناسی را داشته باشد، به مثابه به کار بستن امکانات علم امروز در حوزهی مطالعاتی دیگری است. اینک ببینیم ادبیات چگونه میتواند در پیشرفت زبانشناسی مفید واقع شود.
پیش از همه، باید متوجه بود که زبانشناسی نوین، با همهی امکاناتش، علمی هم نوخاسته هم، در فضای فرهنگی ایران، نو وارد است؛ برخلاف ادبیات در مفهوم مطالعات ادبی که، تنها در فرهنگ ایران پس از اسلام، سابقهای هزارساله دارد. تردیدی نیست که ادبیات از رهگذر تجربههای فرهنگی گوناگون در طول سالیان به توانمندیهایی راه برده است که جز با گذشت قرون و اعصار مستقیماً نصیب هیچ علمی با هر مایه از دقت و روشمندی نمیشود. (و زبانشناسی، البته میتواند از همهی آن توانمندیهای ادبی به طور غیرمستقیم سود ببرد.) از طرف دیگر، زبان نیز پیش از آنکه موضوع علم زبانشناسی واقع شود، قرنها و قرنها در ساخت ادبیات دستخوش انواع هنجارگریزیها و قاعدهافزاییها و نوآوریهای رنگارنگی شده است که همگی از لوازم آفرینشگری در عرصهی هنر کلامیاند. اینکه زبان در پهنهی همین کارورزیهای ادبی تا چه حد نرم و انعطافپذیر گردیده و تا چه مایه بر تواناییهای خود در امر پیامرسانی و انتقال ظرافتهای معنایی افزوده است، یا اینکه همین کارورزیها تا چه مقدار در تنوع ساختاری و واژگانی و دستوری و معنایی آن مؤثر بوده است، همگی پرسشهایی هستند که جز به کمک ادبیات و جهد و جستوجو در سطوح و ساحات ادبی نمیتوان به آنها پاسخ داد.
اکنون اگر بخواهیم آنچه را تا این جا آمد به طور خلاصه جمعبندی کنیم، میتوانیم بگوییم که زبانشناسی دست کم از سه جهت قادر است در پیشرفت ادبیات سودمند واقع شود: یکی از جهت تنظیم اصطلاحهای ادبی و سامان دادن آنها در دستگاههای اصطلاحشناختی حساب شده و نظام یافته؛ بدان منظور که امکان ارائهی تعاریف و توصیفهای دقیق و علمی برای مفاهیم و احکام ادبی فراهم گردد. دیگری از جهت جایگزین ساختن روشهای استنباطی و نقلی با روشهای علمی، چه تجربی و چه خردمدار؛ به این امید که تعاریف و توصیفهای ادبی نیز هر چه عینیتر و برونگرایانهتر گردند و بر آن اساس بتوان مراتب صدق آنها را با ارجاع به مصادیق خارجی به آسانی به دست آورد.
سرانجام، سوم از جهت صورتبندی نتایج تحقیقات ادبی در قالب نظریهها و انگارهها؛ بدان مقصود که بتوان از کل ادبیات، هم در مقام یک علم هم در مقام نظام یگانهی هنر کلامی، تصویری یگانه نظاممند و منسجم ترسیم نمود.
نکتهی آخر این که زبانشناسی نوین به صرف سرشت هم زمانیاش، ناگزیر است در بررسیهای خود هر بار در یک و فقط یک لایه از لایههای فراوان زبان باقی بماند. و از آمیختن لایههای مختلف زبان که هر یک به زمان و یا مکانی دیگر تعلق دارند در هر تحقیق یگانهای بپرهیزد. همین واقعیت سبب میشود که توصیفهای زبانشناختی، با همهی دقت علمی که از این رهگذر به دست میآورند، از ژرفای تاریخی و گسترهی جغرافیایی به طور همزمان کمتر بهرهمند گردند. در این جا نیز، بیش از همه، ادبیات در همهی معانی چندگانهی آن است که میتواند زبانشناسی را در تماس با عمق تاریخی و گسترهی جغرافیایی زبان قرار دهد. البته، مراد از این گفته آن نیست که زبانشناسی در مطالعات زبانی از آفریدههای ادبی، چه کهنه چه نو، استفادهی دادگانی کند. چه این، مسلماً، با ضوابط پژوهشی رایج در زبانشناسی نوین جور درنمیآید. مراد تنها این است که صرف توجه به قرنها و قرنها پیشینهی آفرینشگری ادبی در فضای زبان، دستکم، این امکان را در اختیار پژوهشگر زبانشناسی میگذارد که حاصل پژوهشهای همزمانی خود را دربارهی وضع موجود زبان با واقعیات مربوط به گذشتهی زبان بسنجد تا اگر تعارضی در آن میان هست، راز آن تعارض را بازیابد و به تبیین درستی برای آن همه راه برد.
ناگفته پیدا است که هر سه امکان یاد شده در این جا، بیش از آنکه اصالتاً به زبانشناسی تعلق داشته باشند، به مطلق علم در مفهوم امروزی آن متعلقاند. پس به کار بستن امکانات مزبور در زمینهی ادبیات، در واقع امر، بیش از آنکه حکم وامداری ادبیات به زبانشناسی را داشته باشد، به مثابه به کار بستن امکانات علم امروز در حوزهی مطالعاتی دیگری است. اینک ببینیم ادبیات چگونه میتواند در پیشرفت زبانشناسی مفید واقع شود.
پیش از همه، باید متوجه بود که زبانشناسی نوین، با همهی امکاناتش، علمی هم نوخاسته هم، در فضای فرهنگی ایران، نو وارد است؛ برخلاف ادبیات در مفهوم مطالعات ادبی که، تنها در فرهنگ ایران پس از اسلام، سابقهای هزارساله دارد. تردیدی نیست که ادبیات از رهگذر تجربههای فرهنگی گوناگون در طول سالیان به توانمندیهایی راه برده است که جز با گذشت قرون و اعصار مستقیماً نصیب هیچ علمی با هر مایه از دقت و روشمندی نمیشود. (و زبانشناسی، البته میتواند از همهی آن توانمندیهای ادبی به طور غیرمستقیم سود ببرد.) از طرف دیگر، زبان نیز پیش از آنکه موضوع علم زبانشناسی واقع شود، قرنها و قرنها در ساخت ادبیات دستخوش انواع هنجارگریزیها و قاعدهافزاییها و نوآوریهای رنگارنگی شده است که همگی از لوازم آفرینشگری در عرصهی هنر کلامیاند. اینکه زبان در پهنهی همین کارورزیهای ادبی تا چه حد نرم و انعطافپذیر گردیده و تا چه مایه بر تواناییهای خود در امر پیامرسانی و انتقال ظرافتهای معنایی افزوده است، یا اینکه همین کارورزیها تا چه مقدار در تنوع ساختاری و واژگانی و دستوری و معنایی آن مؤثر بوده است، همگی پرسشهایی هستند که جز به کمک ادبیات و جهد و جستوجو در سطوح و ساحات ادبی نمیتوان به آنها پاسخ داد.
بیشتر بخوانید: رمان اجتماعی در ایران
اما این دو تنها امکاناتی نیست که ادبیات میتواند در اختیار زبانشناسی بگذارد. امکانات دیگری هم هست که خاستگاه آنها بیشتر سرشت آفرینشگر ادبیات است. میدانیم که نقش زبان در ادبیات، به گفتهی یاکوبسن، نقشی است که به پیام موجود در اثر معطوف است. (1) همین نقش است که سبب میشود که زبان از دغدغهی صدق و کذب نسبت به جهان خارج فارغ گردد بی آنکه از تعهدش در قبال حقایق جهان واقع کاسته شود. زبان با فراغت از قید صدق و کذب، خودبهخود، برای قبول هرگونه هنجارگریزی یا قاعدهافزایی یا نوآوری و جز آن در جهت آفرینشگری در عرصهی هنر کلامی آماده میگردد؛ و درست همین جا است که زبانشناسی، در مقام یک علم، با چالش جاویدان خود روبهرو میشود. چه، با هر نوآوری یا هر هنجارگریزی یا قاعدهافزایی تازهای که از طریق ادبیات در زبان رخ میدهد، ضرورت تازهای پیش روی زبانشناس ظاهر میشود تا در توصیفها و قواعد پیشین خود تجدیدنظر کند. پیدا است که همین پویش مستدام در جهت تجدیدنظر در توصیفها و احکام و اصول موجب میشود که زبانشناسی به برکت ادبیات هرگز به رکود و سکون نگراید و همواره در حال رویش و بالش و پیشرفت باشد.
از سوی دیگر، انواع نوآوریهای آوایی، صرفی، نحوی، معنایی، سبکی و جز آن که در جریان آفرینشگریهای ادبی در نظام زبان رخ میدهند، همگی میتوانند همچون شاخصهایی در نظر گرفته شوند حاکی از آنکه تحولات زبانی به کدام سمت و سو پیش میروند. پس زبانشناس اگر همین نوآوریها را به مثابهی رهنمود در نظر گیرد، به راحتی میتواند دریابد که برنامهریزیهای زبانی خود را در هر سطح از سطوح تحلیل زبانی، باید در راستای کدام جهت سوق دهد تا به مطلوب خود دست یابد.
نکتهی آخر این که زبانشناسی نوین به صرف سرشت هم زمانیاش، ناگزیر است در بررسیهای خود هر بار در یک و فقط یک لایه از لایههای فراوان زبان باقی بماند. و از آمیختن لایههای مختلف زبان که هر یک به زمان و یا مکانی دیگر تعلق دارند در هر تحقیق یگانهای بپرهیزد. همین واقعیت سبب میشود که توصیفهای زبانشناختی، با همهی دقت علمی که از این رهگذر به دست میآورند، از ژرفای تاریخی و گسترهی جغرافیایی به طور همزمان کمتر بهرهمند گردند. در این جا نیز، بیش از همه، ادبیات در همهی معانی چندگانهی آن است که میتواند زبانشناسی را در تماس با عمق تاریخی و گسترهی جغرافیایی زبان قرار دهد. البته، مراد از این گفته آن نیست که زبانشناسی در مطالعات زبانی از آفریدههای ادبی، چه کهنه چه نو، استفادهی دادگانی کند. چه این، مسلماً، با ضوابط پژوهشی رایج در زبانشناسی نوین جور درنمیآید. مراد تنها این است که صرف توجه به قرنها و قرنها پیشینهی آفرینشگری ادبی در فضای زبان، دستکم، این امکان را در اختیار پژوهشگر زبانشناسی میگذارد که حاصل پژوهشهای همزمانی خود را دربارهی وضع موجود زبان با واقعیات مربوط به گذشتهی زبان بسنجد تا اگر تعارضی در آن میان هست، راز آن تعارض را بازیابد و به تبیین درستی برای آن همه راه برد.
پینوشت :
از سوی دیگر، انواع نوآوریهای آوایی، صرفی، نحوی، معنایی، سبکی و جز آن که در جریان آفرینشگریهای ادبی در نظام زبان رخ میدهند، همگی میتوانند همچون شاخصهایی در نظر گرفته شوند حاکی از آنکه تحولات زبانی به کدام سمت و سو پیش میروند. پس زبانشناس اگر همین نوآوریها را به مثابهی رهنمود در نظر گیرد، به راحتی میتواند دریابد که برنامهریزیهای زبانی خود را در هر سطح از سطوح تحلیل زبانی، باید در راستای کدام جهت سوق دهد تا به مطلوب خود دست یابد.
نکتهی آخر این که زبانشناسی نوین به صرف سرشت هم زمانیاش، ناگزیر است در بررسیهای خود هر بار در یک و فقط یک لایه از لایههای فراوان زبان باقی بماند. و از آمیختن لایههای مختلف زبان که هر یک به زمان و یا مکانی دیگر تعلق دارند در هر تحقیق یگانهای بپرهیزد. همین واقعیت سبب میشود که توصیفهای زبانشناختی، با همهی دقت علمی که از این رهگذر به دست میآورند، از ژرفای تاریخی و گسترهی جغرافیایی به طور همزمان کمتر بهرهمند گردند. در این جا نیز، بیش از همه، ادبیات در همهی معانی چندگانهی آن است که میتواند زبانشناسی را در تماس با عمق تاریخی و گسترهی جغرافیایی زبان قرار دهد. البته، مراد از این گفته آن نیست که زبانشناسی در مطالعات زبانی از آفریدههای ادبی، چه کهنه چه نو، استفادهی دادگانی کند. چه این، مسلماً، با ضوابط پژوهشی رایج در زبانشناسی نوین جور درنمیآید. مراد تنها این است که صرف توجه به قرنها و قرنها پیشینهی آفرینشگری ادبی در فضای زبان، دستکم، این امکان را در اختیار پژوهشگر زبانشناسی میگذارد که حاصل پژوهشهای همزمانی خود را دربارهی وضع موجود زبان با واقعیات مربوط به گذشتهی زبان بسنجد تا اگر تعارضی در آن میان هست، راز آن تعارض را بازیابد و به تبیین درستی برای آن همه راه برد.
پینوشت :
- برای آشنایی بیشتر به نظر یاکوبسن در این باره، نک:
الف) از زبانشناسی به ادبیات؛ ج اول؛ کورش صفوی؛ پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی؛ تهران, 1380: 30-34.
B) Semiology, Pier Guiraud, Routledge and Kegan Pauls London, 1971: 5-9
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ یکم 1390
B) Semiology, Pier Guiraud, Routledge and Kegan Pauls London, 1971: 5-9
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ یکم 1390
بیشتر بخوانید :
پیشینهی نثر فارسی
مروری بر ادبیات داستانی ایران
فرهنگ عامه
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}